یک زن، یک جهان و دو چرخ

زن جهانگردی که راه برادران امیدوار را رفت ولی با موتور سیکلت ب ام و !!

 

 

گفت و گو با مارال یازرلو دختر موتورسوار ایران

یک زن، یک جهان و دو چرخ

* امروز باید قصه های زیادی تعریف کنید و اولین قصه هم مربوط به زندگی خودتان است...

- من یک شمالی ام. متولد شهر کلارآباد هستم در مازندران. سال 1360 به دنیا آمدم. مادرم اهل لاهیجان است. تا 17 سالگی در کلارآباد بودم و بعد امدم به تهران. مدیریت بازرگانی خواندم و 16 سال پیش هم به هندوستان رفتم و فوق لیسانس MBA خواندم و دکترای مدیریت بازرگان را هم در دانشگاه شهر پونا دریافت کردم. بعد از آن حدود 12 سال در یکی از بزرگترین کمپانی های هندوستان کار کردم.

* قصه اصلی یعنی سفر به دور دنیا از کی آغاز شد؟

- حدود یک سال و نیم پیش بود که ایده سفر به هفت قاره دنیا تبدیل به هدف زندگی ام شد. البته در ابتدای سفر نمی دانستم از چند کشور عبور خواهم کرد اما حالا که سفر من تمام شده باید بگویم که از 64 کشور گذشته ام. البته عبور از 64 کشور و هفت قاره یک رکورد در آسیا و خاور میانه هم هست. کسانی بوده اند که با موتور سیکلت دور دنیا را زده اند اما سفر آنها پیوسته نبوده. من کل هفت قاره را در یک سفر طی کردم.

رسانه جدید

* جهانگردی رویای بزرگی است که کمتر کسانی دنبالش رفته اند مثل برادران امیدوار...

- بله، اتفاقا این مدتی که در تهران بودم آقای امیدوار را در تهران دیدم. برادرشان را که در شیلی زندگی می کند هم در مسیر سفرم ملاقات کردم. قول داده بودم اگر سفرم تمام شد اقای امیدوار را دوباره ببینم که به قولم عمل کردم.

* برادران امیدوار خیلی وقت پیش به این سفر رفتند.

- بله، آنها 66 سال پیش این کار بزرگ را انجام دادند و اتفاقا با موتور سیکلت هم سفرشان را شروع کردند و با ماشین سفرشان تمام شد.

* شما یک برند پوشاک به نام مایا هم دارید. درست است؟

- بله، من از بچگی لباس هایم را از نظر رنگ و شکل خودم انتخاب می کردم. از چند سال پیش هم در پاریس برند اختصاصی خودم را به نام «مایا» در پاریس رونمایی کردم که اول اسم و فامیل خودم هست. این برند را در رم،میلان، دوبی و لندن هم به نمایش گذاشتم. قبل از سفر 55 نفر پرسنل داشتم که وقتی سفرم شروع شد مجبور شدم با چند نفری خداحافظی کنم. در طول سفر هم روی لباس قوم های مختلف دقت کردم و حتی ایده هایی را برای کمپانی خودم فرستادم که برخاسته از سنت های مناطق مختلف بود. در طول مسیر دست از دیزاین و طراحی لباس برنداشتم تا استودیوی من در هندوستان هم کار کند. فروشگاه های من در هند هم فعال هستند.

maya 10

* راستی علاقه به موتورسیکلت از کجا آمد. از دوران کودکی در ایران؟

- نه. من در هندوستان به موتورسیکلت علاقمند شدم چون در ایران موتور سنگین نمی بینید. چیزی هم که نمی بینید علاقه ای در شما ایجاد نمی کند. ماجرای اولین موتورسواری من هم از یک کل کل دوستانه شروع شد. در هندوستان یکی از دوستانم یک موتور انگلیسی به نام بولت داشت. همین طوری روی زین آن نشسته بودم که دوست ایرانی ام گفت:«تو اصلا موتور روندی تا حالا؟ موتور گازی هم بلد نیستی. بیا پایین.» یک کم به من برخورد. پرسیدم چطور این موتور روشن میشه؟ گفت باید هندل بزنی. نمی تونی. من اما موتور را روشن کردم و صد متر هم رفتم تا بهش ثابت کنم که می تونم. آن لحظه به من خیلی خوش گذشت. بعدا بیشتر هم سوار موتور شدم و دوستان و برادرانم که آنها هم موتورسوار بودند به من کمکم کردند.

maya 8

* اولین موتوری که خریدید چی بود؟

- یک موتور هارلی دیویدسون 48. کلا از اول موتور سنگین داشتم و هیچ وقت موتور گازی نراندم. این موتور را هم در نمایشگاه هارلی دیدم و ازش خوشم آمد. در فاصله کوتاهی هم توانستم با همین موتور رکورد طولانی ترین مسافتی که یک دختر در هندوستان با موتور رفته را به نام خودم کنم.

maya 9

* رکوردت چقدر بود؟

- 140 هزار کیلومتر که البته با چند موتور سیکلت به این رکورد رسیدم. البته در هندوستان هم کلا 7 سال است که موتور سنگین ها آزاد شده اند. اول هارلی آمد بعد تریومف و بنللی و کاوازاکی و پارسال هم ب ام و به این جمع اضافه شد. تا یادم نرفته بگویم که بیشترین مسافت در یک روز که من رفتم 1600 کیلومتر بوده بدون توقف آن هم در 23 ساعت رانندگی. البته گاهی در دو روز آخر هفته تا 2 هزار کیلو متر هم سواری می کردم و به همین خاطر به رانندگی های جاده ای و طولانی مدت عادت کردم. به هر حال موتور سواری جاده خیلی متفاوت است با موتورسواری شهری یا مسابقه ای. من دوره موتور ریس را در کالیفرنیا سوپر بایک گذراندم و دوره موتور کراس را هم در آکادمی آقای سیه ساندوش گذراندم که تنها موتورسوار هندی است که دو بار رالی داکار را با موتور تمام کرده. با این حال من نه قهرمان ریس هستم و نه قهرمان کراس. مهارت هایی که یاد گرفتم برای سواری در جاده های مختلف خیلی مفید بود.حتی در بیشتر مسیرهایی که طی کردم معمولا از جاده هایی می رفتم که آفرودی بودند و من را می بردند به روستاها و نقاط بکر. اصلا در جاده بودن یک مهارت های دیگری می خواهد.

* موتورتان را چطور انتخاب کردید؟

- قبل از این که این سفر را آغاز کنم 67 کشور را با کوله پشتی رفته بودم. برای سفر به دور دنیا موتور ب ام و را انتخاب کردمکه مدل GS با موتور 800 سی سی بود. این موتور را به این دلیل انتخاب کردم که طبق تحقیقاتم از بهترین موتورهای کراس کانتری در دنیاست. به هرحال باید به قیمت قطعات و دوام آنها فکر می کردم. با اینکه فقط با نوک انگشت پاهایم موتور را نگه می داشتم اما با ب ام و خیلی راحت بودم و امتحانش را پس داده بود برای من. هم قدرت خوبی داشت و هم سرعت اش عالی بود.با همه اینها اما در آفریقا سه بار موتور خراب شد که یکی دو بار درستش کردم و یکی دو بار هم مجبور شدم موتور را بکسل کنم و به جایی برسانم که تعمیرگاه مجهز وجود داشته باشد. یک بار رینگ جلو تاب برداشت و پنچر شد. با این حال 70 کیلومتر با چرخ پنچر و لنگ رانندگی کردم تا به شهر برسم. با این حال در بیشتر مسیر خودم توانستم از پس تعمیر و راه اندازی موتور بربیایم و کارم را تمام کردم.

 maya 6

* مسیر را چطور انتخاب کردید؟ از قبل پیش بینی کردید یا تصمیم لحظه ای در مسیر می گرفتید؟

- مدل انتخاب مسیر برای من یک چیز کلی بود. یعنی مبدا و مقصد را به طور کلی می دانستم و مسیرهای تقریبی را هم در طول سفر با کمک یک اپلیکیشن انتخاب می کردم. مثلا می دانستم که باید از چه کشورهایی عبور کنم و مسیرهای جزئی را هم انتخاب می کردم. وارد هر کشوری که می شدم مسیرها را در اپلیکیشن maps.meدانلود می کردم و به صورت آف لاین از آن استفاده می کردم. معمولا هم جوری مسیریابی می کردم که تا حد امکان در بزرگره نباشد. در مسیرهای داخلی کشورها معمولا نقاط مهم و دیدنی را جست و جو می کردم تا در حین سفر از دیدن آنها لذت کافی ببرم.همیشه نقشه کاغذی هم همراهم بود. البته معمولا برای استراحت هم چادر می زدم و جایی را رزرو نمی کردم.

maya 7

*راستی چقدر هزینه سفرتان شد؟

-تا این لحظه حدود 200 هزار دلار که همه آن پس انداز خودم بود. همان طور که گفتم من 12 سال در یک کمپانی بزرگ به عنوان مدیر بازرگانی با حقوق بالا کار کردم و این سفر نتیجه همان سال ها بود.در عین حال خانواده و همسرم همیشه حامی من بودند و اگر نیاز بود کمک مالی می کردند اما از همان اول گفتم که این سفر رویای شخصی من است و خودم باید همه چیزش را به عهده بگیرم.

* فکر می کنم جهانگردی علاوه بر موتورسواری نیاز به مهارت های دیگری هم دارد . به هر حال شما از یک کشور به کشور دیگری می روید و با فرهنگ های مختلف روبرو می شوید. حتی با وجود نقشه، راه ها برای آدم غریبه است و ماجراهای دیگر. چقدر طول کشید تا فرمول جهانگردی را به دست بیاورید؟

- اول از همه این را باید بگویم که اگر شما منتظر باشید که آمادگی کامل به دست بیاورید و بعد سفر را شروع کنید هیچ وقت چنین روزی نخواهد رسید. هیچ وقت نمی توانید بفهمید که چقدر آماده هستید. اول از همه باید به خودتان ایمان داشته باشید. بعد هم کیف تان را مناسب سفر آماده کنید. مثلا در اولین روز سفر چیزهایی در کیفم گذاشته بودم که امروز اصلا اثری از آنها نیست. از همان موقع که سفر شروع می شود شما هم شروع می کنید به یاد گرفتن. مثلالازم نیست که 5 تا لباس همراه داشته باشید. یا اینکه اگر ابزار یا قطعات موتور زیاد با خدتان همراه کنید به دردسر می افتید. نکته هایی که می توانم بگویم این است: مثلا دانستن زبان انگلیسی خوب است اما در آمریکای جنوبی و آفریقا مردم کوجه و خیابان عموما با این زبان حرف نمی زنند. از طرفی ما معمولا در روستاها و دور از شهرهای بزرگ سفر می کنیم. زبان مهم است اما نه آنقدر که مسیرتان را به خاطرش عوض کنید. من با پانتومیم حرف زدم و با زبان بدن منظورم را به افراد مختلف فهماندم. در طول مسیر در خانه بعضی از آدم ها خوابیدم، در گاراژ و انبار خوابیدم و جاهای دیگر. همیشه اما توانستم ارتباط برقرار کنم. بسته بندی لوازم هم خیلی مهم است چون در شرایط آب و هوایی مختلف سفر می کنیم. در عین حال حجم هم لوازم مهم است. نکته خیلی مهم تر این است که شما به عنوان جهانگرد نباید تسلیم شوید. بعضی ها پرسیدند نترسیدی. من هم جواب ئدادم که خیلی جاها بوده که دچار ترس شدم اما هدفم در نهتایت از آن ترس بزرگتر بوده.

maya 4

* یادتان هست که دقیقا چه زمانی سفرتان را شروع کردید؟

- بله 15 مارچ 2017 ساعت 5 صبح از شهر پونا.

* تجربه مسیرهای برفی و یخی را هم داشتید؟

- بله، البته تا زمانی که برف نرم باشد رانندگی راحت و لذتبخش است اما سخت ترین کار رانندگی در مسیرهای یخ زده است. اصلا امکان رانندگی نیست. انگار بر روی روغن رانندگی می کنید. هم موتور سر می خوردو حتی پای راننده. کنترل موتور خیلی سخت می شود. حتی قهرمان های دنیا هم از مسیرهای یخی واهمه دارند.

* فرهنگ کشورها در برخورد با شما چطور بد؟

- خب برخورد مردم فرق داشت. مثلا در اروپا همین که متوج شوند موتور در جاده حرکت می کند فاصله می گیرند و اجازه می دهند که عبور کنی چون می دانند که موتور حفاظ ندارد. در ایران اما بعضی از راننده ها می گرفتند سمت من و اجزاه نمی دادند رد شوم. البته خیلی از مردم که می فهمیدند من یک راننده زن هستم برخورد خیلی دوستانه و حمایتی داشتند.

* با موتور زمین هم خوردید؟

بله، چند بار زمین خوردم که اکثرا به خاطر جاده بد و لغزندگی بود. مثلا یک بار در اندونزی روی جاده ای زمین خوردم که همه جا خاکستر بود و مثل شن و پودر لغزنده می شود. در یونان هم یک بار خوردم زمین چون سنگفرش بود با شیب تند و پیچ شدید. کنترل موتور از دستم خارج ئشد و در حالی که زمین خورده بودم دو تا سگ هم به من حمله کردند. خلاصه چند نفری آمدند کمک کردند تا شرایط عادی شود.

* آسیب هم دیدید؟

- نه، خوشبختانه آسیب جدی ندیدم. خب همان اول سفز یکی از بهترین و مطمئن ترین لباس های جهانگردی با موتور را تهیه کردم چون می دانستم که باید با این لباس یک سال یا بیشتر در سفر باشم. از طرفی در مورد خورد و خوراک خیلی مسئله داشتم چرا که هر چیزی که گیرم می آمد را باید می خوردم. کلا حفاظت از خود موضوع مهمی است.

maya 2

* مسیر حرکت شما به سمت شرق بود یا غرب؟

- من از هندوستان به سمت استرالیا حرکت کردم و بعد از آنجا به صورت هوایی رفتم به سمت آمریکا. بعد رفتم به سمت آمریکای مرکزی و جنوبی. از آمریکای جنوبی رفتم به سمت قطب جنوب و بعد رفتم به سمت آفریقا. از شمال آفریقا رفتم به سمت اسپانیا و از آنجا کل اروپا را دور زدم.

* در این مسیر طولانی، جالب ترین آدم هایی که دیدید چه کسانی بودند؟

- در سرعین اردبیل با آقا فرهاد آشنا شدم که در مغازه اش نوشته بود به هیچ کس تخفیف نمی دهد اما به من به عنوان یک موتورسوار زن تخفیف داد و روی تابلو هم نوشت«تخفیف داده نمی شود به جز به خانم های موتورسوار!»بعد با همکارانش برای من یک قطعه فیروزه زیبا خریدند و یادگاری دادند. یک جا هم با یک جهانگرد فرانسوی آشنا شدم که پیاده دور دنیا را می گشت و شش سال بود که داشت پیاده سفر می کرد. خیلی برای من الهام بخش بود. در کشور بوتان میهمان خانواده سلطنتی بودم. در مسیر هم خیلی آدم های عادی دیدم که به من کمک کردند.

* جایی هم بود که منتظر ورود شما به کشورشان باشند؟

- بله در اندونزی. ظاهرا چند نفری سفر من را از طریق اینترنت دنبال کرده بودند و به استقبالم آمدند. در آلمان هم اعضای کلوپ ب ام و من را دعوت کردند به یک همایش بزرگ که 50 هزار مالک موتور ب ام و در آن عضو هستند. خیلی از کشورها هم به من لوح تقدیر دادند. در کلارآباد جایی که دنیا آمدم هم خیلی از من استقبال شد.

maya 3

* با موتورتان چه کار خواهید کرد؟

- حتما نگهش می دارم اما گهگاهی هم سوارش خواهم شد. البته باید برگردم به هندوستان تا تصمیم دقیق بگیرم. قطعا نمی فروشمش.

* سخت ترین قسمت سفر کجا بود؟

- آمریکای جنوبی. وزش باد شدید و سرما شرایط را برای رانندگی با موتور خیلی سخت می کرد. توی جاده هم هیچکس نبود و جاده هم پر از سنگریزه بود.

maya 1

* عکس ها را چطور گرفتید؟

- عکاس که نداشتم. تقریبا تمام عکس ها را با موبایل گرفتم.

* قصد دارید با همسرتان جهانگردی را ادامه دهید؟

- به احتمال زیاد. من 110 کشور را تا به حال دیدم . قصد داریم به اتفاق همسرم 94 کشور باقی مانده را هم به تدریج ببینیم.

 

تهیه و نوشته : امیر حسین پورسینا  /آرش راهبر

۱۸ آذر ۱۳۹۷ ۱۱:۳۱
تعداد بازدید : ۳,۶۶۳

   استفاده از مطالب تولید شده درسایت و تصاویر این سایت تنها با ذکر منبع و لینک به "سایت carnp.com" مجاز است. 

اظهار نظر

ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید

۱۳ اَمرداد ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۱
تعداد بازدید: ۲۴۵
۲۲ اَمرداد ۱۴۰۱ - ۲۳:۳۵
تعداد بازدید: ۱,۶۶۵
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ - ۲۳:۲۰
تعداد بازدید: ۹,۰۸۱
۱۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۸:۵۴
تعداد بازدید: ۸,۲۶۳
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۷
تعداد بازدید: ۱۳۰,۸۷۸
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۶
تعداد بازدید: ۳۱,۳۱۱
۱۷ دی ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۴
تعداد بازدید: ۲۱,۳۱۰
۱۰ مهر ۱۳۹۲ - ۹:۵۲
تعداد بازدید: ۱۹,۰۶۶
۰۲ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۹
تعداد بازدید: ۱۳,۵۹۷