زیست بوم/ مینو حسنی اصفهانی*: تنها چند روز پس از تمامشدن مهمترین و پرسفرترین تعطیلات در ایران، بد نیست نگاهی کنیم به سبک و سیاق سفرهای رایج ایرانی. در این راستا به بررسی معنا، کاربرد و البته با تأکید بیشتری به تفاوت دو واژه «گردش» و «گردشگری» در ایران و جهان میپردازم. ما ایرانیها به سفرکردن علاقه داریم. حداقل بخش قابلتوجهی از ادبیات و هنر ما بیانگر این مهم است که ما ایرانیان همیشه دشت و دمن، طبیعت و طرف جوی را بسیار نامبرده و تقدیر کردهایم.
بدیهی است برای رسیدن به طرف جوی نیاز بوده و هست از خانه سقفدار خودمان بیرون بزنیم و این همان اصل بنیادین «گردش و گردشگری» را تشکیل میدهد: جابهجایی و حرکت. سفر به سبک ایرانی همواره به سمت «گردش» تمایل داشته. در فرهنگ لغت عمید، دهخدا و معین لغت «گردش» به تفریح، هواخوری، تفرج، پیکنیک، گشت و جولان معنا شده. در بین این منابع تنها فرهنگ لغت عمید به تعریف «گردشگری» پرداخته که آن هم بسیار مشابه با تعریف واژه «گردش» بوده و به صورت سفر برای تفریح و تماشا معنا شده است.
اما در دنیای امروز، سفر فعالیتی انسانمحور است که معنا و اهداف خاص خودش را دنبال میکند و آن را به شکل سیستماتیک «توریسم» مینامند که معادل فارسی آن میشود «گردشگری». براساس این نوع تفکر «گردشگری» به مجموعهای از فعالیتهای اقتصادی و تجاری گفته میشود که محصولات و خدماتی مانند حملونقل و اسکان را تهیه و در اختیار مسافران قرار میدهد. مسافر کیست؟ کسی که به طیف وسیعی از این محصولات و خدمات در سفر خود نیاز دارد و آنها را خریداری میکند.
اگر خوشبینانه قبول کنیم که در زبان فارسی هم تعریفی مشخص از «گردشگری» وجود دارد، پرواضح است که این تعریف از ریشه و بن با تعریف غیرایرانیاش متفاوت است. اقتصاد، پایه و اساس تعریف دوم است، درحالیکه تفریح بنمایه تعریف اول. شاید این شبهه پیش بیاید که تفاوت تئوریک در تعاریف نمیتواند دلیل موثقی بر تفاوت رفتاری جوامع انسانی باشد، که باید گفت در بحث «گردشگری» دقیقا ما همان کردهایم و میکنیم که دایرهالمعارفمان میگوید.
سفر در ایران همچنان به شکل سنتی انجام میشود. مثلا چند ١٠میلیون گردشگر داخلی در تعطیلات عید از شهری به شهر دیگر میروند. تنها با مشاهده چند روزه در سطح یک شهر مقصد گردشگری کافی است که به این نتیجه برسیم درصد بسیاری از این چند ١٠میلیون مسافر شب را در چادر، اتومبیل یا نهایتا منزل اقوام و دوستان سپری میکنند. ما گردشگران ایرانی علاقهمند به سفر معمولا مقدار آذوقه مورد نیاز چند روز اول سفر را محاسبه کرده و بهصورت مواد خشک با خود حمل میکنیم، گرچه ممکن است برنامهریزی خوردن یکی، دو وعده غذا در رستوران را نیز داشته باشیم. سوپرمارکتها معمولا شلوغترین بنگاههای ارائه خدمات گردشگری در ایران هستند که مسافران برای خرید آب معدنی و تنقلات بینراهی و البته خوراکیهای محلی در آنها تجمع میکنند.

این در حالی است که در مقابل خوراکیها و نوشیدنیهای محلی، صنایع دستی محلی اقبال بسیار اندکی دارد. ما اجازه داریم در هر کجای طبیعت، در سایه دیوار یک قلعه ساسانی یا حتی چند متری حریم اتوبان زیرانداز پهن و بساط جوجهکباب بهپا کنیم. زبالههای ما را شهرداری باید جمع کند چون ما مالیات میدهیم. البته کسی به ما آموزش نداده که شهرداری وظیفه جاروکشیدن فرعیترین جادههای روستایی کشور را ندارد. رفتار ما در میان عشایر همان است که دریک عصر جمعه در میدان ونک تهران. اتوبان و همه جادههای ایران از آن ماست: طوری میرانیم که در آخرین نوروز مرگ جان ٣٨٩ نفر را میگیرد.
بهعنوان یک شهروند ایرانی شوق بازدید از مهمترین سایتهای تاریخی کشورمان را داریم، ورودیه میدهیم اما برای پاسخ به طبیعیترین نیاز بدنمان باید بیشتر وقتمان برای بازدید از سایت را در صف انگشتشمار سرویس بهداشتی پیشبینی شده بگذرانیم، بدون درنظرگرفتن بهداشت و کیفیت خدمات ارائهشده در این بخش مهم از صنعت گردشگری. طبیعت برای ما یعنی شمال و در چند سال گذشته شاید کمی هم کویر مرنجاب! و این قصه سر دراز دارد! میتوان صدها مثال مشابه زد که ثابت کند فرهنگ غالب سفرها در ایران خلاصه میشود در اینکه ما سفر میرویم که دوری بزنیم، هوایی بخوریم و طرف جویی بنشینیم و بس!
در هیچکدام از مثالهای ارائهشده در بالا فاکتورها و اهداف اقتصادی مشخصی تعریف و تعیین نشده. در آنچه جهان امروز «صنعت گردشگری» میخواند، اقتصاد حرف اول را میزند. رونق کسبوکار، اشتغالزایی، جذب سرمایهگذاریهای خرد و کلان، تأکید بر درآمدهای بومی، افزایش بنگاههای کارآفرینی گردشگری و ارتقای سطح زندگی جامعه محلی تنها بخشی از اهداف اقتصادی بخش گردشگری است که کشورهای بسیاری به نسبتهای مختلف به آنها دست یافتهاند. در گردشگری عدد چندصدمیلیونی تعداد بازدیدکننده مهم نیست، بلکه عدد چند صدمیلیون دلاری درآمد ناشی از گردشگری مورد توجه قرار میگیرد.

در کشور ما پس از نوروز تعداد بیشتر بازدیدکننده از یک شهر یا سایت باعث افتخار و خبرسازی است، درحالیکه تا بهحال حتی یک خبر یا گزارش مبنی بر سود اقتصادی جابهجایی این تعداد گردشگر ارائه نشده. اصلا گردشگری داخلی، به غیر از تعداد اندکی که در قالب تور سفر میکنند، در مقایسه با مقدار تخریب فیزیکی، تلفات جانی و دغدغههای روحی، مصرف منابع و تولید آلودگی چه منافعی را دنبال میکند؟ آنچه مشخص است با توجه به آنچه که تابهحال تجربه کردهایم و شرایط موجود، ایران به ساماندهی اقتصادی این پتانسیل عظیم گردشگری نیاز فوری دارد، در غیراینصورت ما، ایرانیان سفردوست، همچنان به سبک خودمان به «گردش» میرویم برای هواخوری و دیگران «گردشگری» میکنند برای کسب منافع بسیار اقتصادی و اجتماعی.