همانطور که در کمال رعایت مقررات سربالائی زیبائی را طی می کردم .
رانندگان رویرو مدوام چراغ می زدند . آنقدر که کنار زدم تا ببینم در جلوی ماشین چه خبر است . آیا چراغی افتاده یا
سپر آویزان است . اما هرچه نگاه کردم خبری نبود باز به راه افتادم و باز هر اتومبیلی که می آمد چراغ می زد.
مردم این منطقه بسیار مهمان نواز بودند. و سرعت تراکتورهای کشاورزی آنها باور نکردنی بالا بود. و وسیله باری جالبی داشتند که در تهران بیشتر با آن مصالح حمل می کردند. و در این شهر در کارگاههای خاص به یک کامیونت تبدیل شده بود.
بگذریم وقتی سر بالائی تمام شد . موضوع برایم روشن شد. تمام راننده ها می خواستند بگویند که بابا آن بالا پلیس است و مراقب باش .
من از حوالی بوکان به مهاباد در راه بودم . موقع آمدن از ارومیه سمت مهاباد هم قضیه این شکلی بود.
و واقعا پلیس واقعا برای کمین کردن کار سختی داشت . و تقریبا به جزء راننده های غریبه راهی برای کنترل محلی ها
نداشت.
و در مناطقی که پلیس کمین کرده بوده خالی از خودرو بود. حالا نمی دانم این را هم باید به حساب میهمان نوازی مهابادی ها گذاشت یا به حساب عدم همکاری با پلیس !!!
در شهر کوچک و زیبای مهاباد هم خبری از پلیس نیست . و برای من که در تهران اینهمه پلیس قاطع می بینم .
شهر بی پلیس بود. و از تراکتور تا تویوتا هر جور می خواستند می رفتند.
carnp.com
اینهم تصاویری از موبایل هنگام رانندگی در این جاده های زیبا
