آیا واقعا، بعداز بیش از چهل سال تولید (بهتر است بگویم مونتاژ و کپی کاری) هنوز توانایی تولید یک موتور شش یا حتی چهار و سه سیلندر، که مدرن، بی نقص و سالم باشد نداریم؟ توانایی طراحی و ساخت یک گیربکس اتوماتیک را نداریم؟ توانایی طراحی یک خودروی "قابل تحمل" از نظر ظاهری را نداریم؟ توانایی تولید یک ست ترمز سرامیکی با کیفیت را نداریم؟ تولید پژو ۴۰۵ و پراید کافی نیست؟
اعتراضی دلسوزانه که به هیچ جا نخواهد رسید... تقریبا هفت سال و اندی از آخرین مقالهام میگذرد.
به قصد ادامهٔ تحصیل از کشور خارج شدم و به تحصیل در رشتهٔ مورد علاقهام پرداختم. به ناچار و بر اساس مناسبات زندگی در غربت، کمی از دنیای محبوبم، خودرو، دور شدم اما هیچگاه خود را از گرمای آتشش دور نکردم. همیشه از دور ناظر سیر تحول و پیشرفت این صنعت زیبا بودم. قصد دوباره نوشتن نداشتم اما دلم پر بود از گله و شکایت. ناچار به درد دل در این نگاره شدم. گه گاه با آرزوهایم عاشقی کردم، از روزی که به وطنم برگردم و شاید... شاید بتوانم سهمی کوچک در پیشرفت صنعت خودروی ایران که خستگی از سر و رویش میبارد داشته باشم؛ که ادای دین کنم به کشورم، به وطنم، به مردمم... زندگی دانشجویی این روزها طالب تحقیقات گسترده در فضای اینترنت میباشد و من نیز از این قاعده مستثنی نبودم. در اثنای تحقیقاتم پیرامون خودروهای الکتریکی، گشت و گذاری مجازی در کارخانههای تولید انواع خودرو، اعم از الکتریکی و غیر الکتریکی، سوپر اسپرت و تجاری داشتم. تک تک مراحل طراحی، پیش تولید، تست، آماده سازی خط تولید ، تولید، بازاریابی، فروش و خدمات بعداز فروش را نگاه کردم؛ بالغ بر ۴۰ ساعت فیلم و مستند ... دیدم و غبطه خوردم؛ به حال زار صنعت خودروی بی کیفیت ایران و مصرف کننده مظلومش ... گفتن از عقب ماندگی این صنعت، در تمام بخش ها، قصهٔ تازه ای نیست، بلکه بازگو کردن مصیبتی دلخراش است؛ نمک پاشی به روی زخم دل سرمایه گذاران خوش فکر و ذوق و مهندسان مکانیک و الکترونیک نخبهٔ ایرانیست، طراحان صنعتی با استعداد ایرانی که همه یا فرار کردند، یا با دلی پر غصه، به کاری دیگر مشغول شدند. استعداد هایی که با نبود امکانات، و ندیده گرفتنشان، در نطفه کور شدند و با مهاجرت اجباری به دیگر کشورها، به پیشرفت روز افزون آنها سرعت بخشیدند. این قصهٔ به همینجا ختم نمیشود، تازه اول قصه است. رانت خواریهای کلان، فساد مالی گسترده، ضعف مدیریت در تمام سطوح، قهر با دنیای تکنولوژی، نبود حس رقابت و تک قطبی بودن بازار داخلی، نبود هماهنگی بین ارگانهای مربوطه، ناهمگون بودن تولیدکنندگان که هریک به نوعی به فکر خویش هستند، نبود ارتباط تنگا تنگ و دائم بین صنعت و دانشگاه و ضعف امکانات تحقیقاتی همه و همه در کنار عدم توجه به پتانسیل بالای علمی جوانان ایرانی باعث رکود و افت شدید این صنعت پیر در ایران است. گاهی با خود فکر میکنم آیا واقعا، بعداز بیش از چهل سال تولید (بهتر است بگویم مونتاژ و کپی کاری) هنوز توانایی تولید یک موتور شش یا حتی چهار و سه سیلندر، که مدرن، بی نقص و سالم باشد نداریم؟ توانایی طراحی و ساخت یک گیربکس اتوماتیک را نداریم؟ توانایی طراحی یک خودروی "قابل تحمل" از نظر ظاهری را نداریم؟ توانایی تولید یک ست ترمز سرامیکی با کیفیت را نداریم؟ تولید پژو ۴۰۵ و پراید کافی نیست؟ آیا دیگر وقت نگاه و توجه به داخل و دست کشیدن از تولیدکنندگان خارجی فرا نرسیده؟ حرف من قطع کامل روابط و مناسبت با خارج نیست، اتفاقا برای به روز ماندن نیاز مبرم به این قسم تولیدکنندگان مانند مرسدس بنز، رنو و پژو داریم، اما وقت آن رسیده تا از کپی و باز تولید محصولات از رده خارج آنها دست برداریم، از پایمال کردن غرور ملی خود دست برداریم و کمی به فکر خرید اعتبار برای خود باشیم. از آن روزی که پژو بر اساس تحریمهای اعمال شده از سوی آمریکا و اروپا، همکاری خود با ایران خودرو را قطع کرد، ایران خودرو حالت نیمه تعطیل به خود گرفت، که اگر من به عنوان مدیرکل صنایع خودروی وزارت صنعت، معدن و تجارت و یا حتی مدیر عامل ایران خودرو بودم، از شرم و خجالت استعفا میدادم و به سرعت کنارهگیری میکردم. آیا ایران خودرو لیاقت آن وضعیت اسفناک را با آن همه امکانات، پرسنل، کارگاه، خط تولید و نیرو را دارد؟ داستان تندر ۹۰ که خودرویی کاملا معمولی و ساده بود ارزش آن همه کش و قوس را داشت؟؟ آیا ما به عنوان مردم این مرز و بوم، لایق اینگونه تحقیرها هستیم؟ آیا رانت خواری و سودجویی در این صنعت کافی نیست؟ داستانی که در مورد کیش خودرو و چند تولیدکننده دیگر اتفاق افتاد هنوز در خاطرمان هست. آیا واقعا اتلاف بیتالمال کافی نیست؟ Page 1 of 2Page 2 of 2علاوه بر این به شخصه، موارد متعدد از فرار مغزها در رشتههای گوناگون سراغ دارم که این روزها با کمال تاسف به دلیل نبود توجه و نبود امکانات تحقیقاتی، علیرغم میل باطنی و با وجود عرق ملی (مسلما بیش از بعضی از مسیولین) از کشور "گریخته" و این روزها در سایه بورسیه های بینظیر و پر زرق و برق دانشگاههای اروپایی و آمریکایی و استرالیایی به تحصیل میپردازند. مضحک اینجاست که در این شرایط، مسئولین مملکت از فرار مغزها ابراز نگرانی میکنند. کاش آنها خود را به کوچه علی چپ نمیزدند.... ورای همه این مشکلات، این روزها، در اقصی نقاط دنیا، حرف از کاهش آلودگی هوا، پایین آوردن گرما و دی اکسید کربن میباشد و همگان به این نتیجه رسیدند که زمان برای استفادهٔ گسترده از خودروهای الکتریکی فرا رسیده. گرچه ایران هم دیر، اما اخیرا حرکات خوبی را با حمایت وزارت صنعت، معدن و تجارت و سازمان محیط زیست آغاز کرده، ولی در این میان نوای مونتاژ، این شادی را از بین میبرد. حکایت تولید خودروی چینی (که به عنوان یک ایرانی، با سرافکندگی باید خاطرنشان کنم) بختک صنعت خودروی ایران طی سالهای اخیر شده است، این بار در تولید خودروی الکتریکی نمایان شده و زمزمه تولید آن به گوش میرسد. آرزو به دل ماندم که مسئولین، اجازه این کار را ندهند و با بهره گیری از نیرو و پتانسیل داخلی، به تولید این محصول، بر اساس استانداردهای جهانی بپردازند و از خروج ارز، هرچند اندک جلوگیری کنند. قصهٔ پر غصه و پر از درد این صنعت تمامی ندارد. این ها همه سرفصل مشکلات موجود بود و ای کاش مسئولینی که دم از اسلام و خدا میزنند، میدانستند روزی باید پاسخگوی اقدامات کرده و نکرده خود در مقامی که بودند باشند. به امید روزهای خوش ... علی زرکش